Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

خون هر آن غزل که نگفتم

اینجـــا برای از تو نوشتــــــن هـوا کم اسـت
دنیـــــا برای از تو نوشتـــــــــن مرا کم است

اکسیـــر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تـو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیـــال ولی این کفاف نیســت
در شعر من حقیقت یـــک ماجرا کم اســت

تا این غزل شــبیه غـــزل های من شـــــود
چیزی شبیــه عطــــر حضور شما کم است

گاهــی تو را کنـــار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشـــیِ خواب ها کـــم است

خون هر آن غزل که نگفتــم به پای توست
آیا هنوز آمدنـــــــــــــــــــت را بها کم است؟

***محمد علی بهمنی***

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد