Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

شعری برای فردا، وقتی که تو باز آیی

تو که آمدی

تمام شعرهای عالم را

در دو چشمت دیدم

و چشمانت شعرها سرودند

سبز و بهاری و گرم...

و چله ی زمستان از قلبم رخت بربست

در آن یلدای سرد طولانی

چنان فرو رفتی و شکستی یخ ها را

که "ننه سرما"ی پیر قصه ها حتی به خواب هم نمیدید

و باز گل روئید

گل نیلوفر آبی و اقاقی

آری...!

تو که آمدی

در دلم قیامتی بر پا شد

و هر دم و بازدمم از عطر حضورت پُر شد

و تو...!

چه سخاوتمندانه عشق را در من پراکندی

و من...!

چه زیبا به تو عادت کردم

و چه زیباتر دل به تو دادم

آری؛ تو که آمدی...!



سالهاست که امید دیدن دوباره ی "تو" منو زنده نگه داشته

و میدونم که یه روز خوب میاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد