Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

Love Is All

دلنــــوشتــه هایــی از جنــس دلتنــــــگی...

در خاطر منی



ای رفته از برم به دیاران دور دست!‌

 با هر نگینِ اشک ، بچشم تر منی

هر جا که عشق هست و صفا هست و بوسه هست ـ

 در خاطر منی .

هر شامگه که جامه ی نیلینِ‌ آسمان ـ

پولک نشان ز نقش هزاران ستاره است ـ

هر شب که مه چو دانه ی الماس بی رقیب ـ

بر گوش شب به جلوه ، چنان گوشواره است ـ

آن بوسه ها و زمزه های شبانه را ـ

یاد آور منی ـ

در خاطر منی .

در موسم بهار ـ

کز مهر بامداد ـ

تک دختر نسیم ـ

مشاطه وار، موی مرا شانه میکند ـ

آندم که شاخ پر گل باغی بدست باد ـ

خم می شود که بوسه زند بر لبان من ـ

 وانگاه، نرم نرم ـ

گلهای خویش را بسرم دانه می کند ـ

آن لحظه ، ای رمیده ز من ! در بر منی ـ

در خاطر منی .

هر روز نیمه ابری پائیز دل پسند

کز تند بادها ـ

با دست هر درخت ـ

صدها هزار برگ زهر سو چو پول زرد ـ

رقصنده در هواست ـ

و آن روزها که در کف این آبی بلند ـ

خورشید نیمروز ـ

چون سکه ی طلاست ـ

تنها توئی تو که روشنگر منی ـ

در خاطر منی

هر سال ، چون سپاه زمستان فرا رسد ـ

از راههای دور ـ

در بامداد سرد که بر ناودان کوی ـ

قندیلهای یخ ـ

دارد شکوه و جلوه ی آویزه ی بلورـ

آن لحظه ها که رقص کند برف در فضا ـ

همچون کبوتری ـ

وانگه برای بوسه نشینند مست و شاد ـ

پروانه های برف ، بمژگان دختری

در پیش دیده ی من و در منظر منی

در خاطر منی .

آن صبحها که گرمی جانبخش آفتاب ـ

 چون نشئه ی شراب ،‌ دَوَد در میانِ پوست

یا آن شبی که رهگذری مست و نغمه خوان ـ

دل می برد ببانگ خوش آهنگ : دوست ، ‌دوست ـ

در باور منی

در خاطر منی .

اردیبهشت ماه

  یعنی : زمان دلبری دختر بهار

کز تک چراغ لاله ، چراغانی است باغ

 وز غنچه های سرخ ـ

تک تک میان سبزه ، فروزان بود چراغ

وانگه که عاشقانه بپیچد بدلبری

بر شاخ نسترن‌ ـ

نیلوفری سپید ـ

 آید مرا بیاد که : نیلوفر منی

در خاطر منی .

هر جا که بزم هست و زنم جام را بجام

در گوش من صدای تو گوید که : نوش، نوش

اشکم دود بچهره و لب می نهم بجام ـ

شاید روم ز هوش

باور نمیکنی  که بگویم حکایتی :

آن لحظه ای که جام بلورین بلب نهم ـ

در ساغر منی

در خاطر منی .

برگرد ، ای پرندۀ رنجیده ، باز گرد

باز آکه خلوت دل من آشیان تست

 در راه ، در گذر ـ

در خانه ، در اطاق ـ

هر سو نشان تست

با چلچراغ یاد تو نورانی ام هنوز

پنداشتی که  نور خاموش می شود ؟‌

پنداشتی که رفتی و یاد گذشته مرد ؟

و آن عشق پایدار، فراموش می شود ؟

 نه ، ای امید من !

دیوانه ی توام

افسونگر منی

هر جا ، به هر زمان ـ

در خاطر منی


#مهدی_سهیلی

آمده‌ام تو به داد دلم برسی (بی‌گناه)

تو خنده ی دوری در یاد تو قاصدکی دور از باد
من زخمی قبل از مردن من ساکت قبل از فریاد
داد از دل من داد ای داد ...
عکسی که پر از رویا بود در خاطره ای تار افتاد
عکسی که در آن خندیدم از سینه ی دیوار افتاد
داد از دل من داد ای داد ...
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی
باید که شبی برسی به قرارم ایمان منی به خدا نسپارم
میترسم از اینکه زمان نگذارد چون دسته گلی برسی به مزارم
باید که شبی برسی به قرارم ایمان منی به خدا نسپارم
میترسم از اینکه زمان نگذارد چون دسته گلی برسی به مزارم
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی


#حسین_غیاثی #علیرضا_قربانی

پاییز ، ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر


بوی یلدا را میشنوی؟ انتهای خیابان آذر

باز هم قرار عاشقانه ی پاییز و زمستان
 قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برگ و برف
پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد
..آسمان بغض میکند

میبارد

خدا هم میداند عروس فصل  ها چقدر دوست داشتنیست

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد

آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد

دستی تکان میدهد

قدمی برمیدارد سنگین و سرد


کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز

و....

تمام میشود

پاییز

ای  آبستن روزهای عاشقی ...

رفتنت به خیر .

سفرت بی خطر

نذر کرده ام



نذر کرده ام

یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ...
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان ...

حال همه ی ما خوب است اما...

سلام؛

حال همه ی ما خوب است

ملالی نیست جز کم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن شادمانی ه بی سبب میگویند...

با این همه

عمری اگر باقی بود، طوری از کنار زندگی میگذرم

که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و

نه این دل نا ماندگار بی درمان...


نامه ام باید کوتاه باشد، ساده باشد

بی حرفی از ابهام و آینه

از نو برایت مینویسم

.

.

حال همه ی ما خوب است

اما تو باور نکن


از اینجا گوش کنید

نمی دونم چه مرگمه!!!


خیلی حرفا رو راحت میزنی اما

بعضی حرفا رو نمیشه گفت، باید خورد . . .

ولی بعضی حرفا رو نه میشه گفت، نه میشه خورد؛

می مونه سر دل!

میشه دلتنگی!

میشه سکوت!

میشه بغض . . .

میشه درد...

میشه کوفت...

میشه همون وقتی که خودتم نمی دونی چه مرگته ....


.

.

.

این روزا دلتنگی هام بیداد میکنه

جوری که حتی حوصله‌ ی خودمم ندارم

کاش میشد یه روزی، یه جایی، یه جوری ...


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود، ولیک به خونِ جگر شود

ای کاش فرصتی بود...

ای کــــاش فـــرصتــــی بـــود، حتــــی برای یک بار
با تــــو نفـــــس کشیـــــدن، میشـــــــد دوباره تکرار

ای کـــــاش می شد امــروز، در چشم تو غزل خواند
بار دگــــــر تــــــو را دید، نام تــــــو را عشق خواند

ای کــــــــاش زندگــــــــی رو، از هم نمــــــی گرفتیم
از زنـــــــده مُردن خویــــــش، ماتــــــــم نمی گرفتیم

هرگز نـــــــگو که ایــن درد، تقدیـــــــــر ناگزیر است
دیروزمـــــــان که مُــــــــرده، فردایـمان چه دیر است

با تـــــــــو شدم من آبـــــــــاد، دستــان تو مرا ساخت
مشکــــــــــل به دستـــــم آورد، اما به هیچ مرا باخت

بس کــــــــــن نزن تبـــــر را، بر شاخه ام که خسته م

این زخـــــــم اولیــــــــن بود، یا زخــــــــــــــــم آخرینم


ای کــــــــــــــاش زنــــــــدگی رو از هم نمـــی گرفتیم
از زنـــده مُـــــــــردن خویــــــــــــش ماتم نمی گرفتیم


ای کـــــــــــاش فرصتــــــی بود، حتـــــی برای یک بار
با تـــــــــو نفس کشیــــــــدن، میـــشد دوباره تکرار...


دانلود آهنگ با صدای ستار

جدایی...

به چشم های نجیبش، که آفتاب صداقت


و دست های سپیدش


که بازتاب رفاقت


و نرمخند لبانش نگاه میکردم


و گاه گاه تمام صورت او را


صعود دود ز سیگار من کدر میکرد


و من به آفتاب پس ابر خیره میگشتم


و فکر میکردم


ادامه مطلب ...